Desire knows no bounds |
Wednesday, September 1, 2010
یک وقتهایی هست در زندگانی، که خوشی و سرخوشی هر دو با هم میآیند سراغ آدم. جنسشان اما آنقدر عجیب و جدید است که بلد نیستی باهاشان چهکار کنی. همینجوری خودت را میسپاری دستشان، میگذاری این موج جدید تو را با خودش ببرد.
دارد میبَرَد. |
Comments:
Post a Comment
|