Desire knows no bounds |
Sunday, September 4, 2011
خسته و مونده و بیحوصله و اخلاقندار، آشپزخونه رو تعطیل کردم خونه رو خاموش کردم به خیال خودم
اومدم ولو شدم رو تخت پای کامپیوتر هنوز نرسیده خوابم برد دوازده شب اس ام اس داده که ا، دوباره گشنمه که دارم از گشنگی میمیرم تو که اینقد ماهی میری برام نون پنیر خیار بیاری؟ چراغها را من خاموش میکنم کلن |
Comments:
Post a Comment
|