Desire knows no bounds |
Wednesday, February 1, 2012
1
خودم را موظف کردهام روزی یک یاداشت بنویسم. از در و دیوار، از زمین و زمان، از هر چی. با نثر کتابی اما، نثر شکسته ممنوع. چرا؟ نمیدانم. نیاز عجیبی دارم به ثبت این روزهای خودم. و جز با مجبور کردنام به نوشتن و جز با منتشر نکردنشان، اتفاق نخواهد افتاد. دلم میخواهد یک گوشهای بنویسم که این روزها چهکار میکنم، چه میبینم، چه میخوانم، کجا میروم، چی توی مغزم میگذرد. چرا؟ نمیدانم.
از کلاس تاریخ هنر برگشتهام. بیرون سرد است. عصر برف میبارید، حالا اما هوا تمیز و سرد است. کتاب عظیم «سی و دو هزار سال تاریخ هنر»ِ فردریک هارت را گذاشتم جلوی رویم و فصل هنر هند را خواندم. با حرفهای استاد کمی ضد و نقیض بود. ترجیح میدهم ورسیون استاد ورسیون درستتری باشد.
«یادداشتها»ی آلبر کامو را دست گرفتهام. مرا یاد محسن میاندازد. یادِ جوری که کتاب دست میگیرد. چرا؟ نمیدانم. Labels: یادداشتهای روزانه |
Comments:
Post a Comment
|