Desire knows no bounds |
Saturday, February 25, 2012
25.5
هاه، یادم رفت، اصلن آمده بودم بنویسم که چههمه دلم دارد شور نمیزند دیگر. این یعنی یک قدم گندهی فیلی. حتا سه روز پیش رفته بودم بدهم لاک دودی بزنند برایم، یا قهوهای سوخته، مثل همیشه. آن وسطها اما نظرم عوض شد و الان ناخنهام یک قرمز آلبالویی خیلی هم امیدوار و خوشرنگ است. حتا مجبور شدم امروز به خاطرش زیر ژاکت سیاهم یک یقهاسکی قرمز چسبان بپوشم که مدتها بود نپوشیده بودمش. یادم رفته بود. Labels: یادداشتهای روزانه |
Comments:
بانو کارپه بیایید برای نوروز نود و یک برویم به کشوری که هیچگاه به خاطر جاذبههای گردشگریاش در جهان معروف نشده است، پاکستان
به طرز عجیب غریبی حس می کنم کلی حرف داری واسه زدن . نمیدونم از اون زندگیا داری که تو فیلمل نشون میدن و من کلی کنجکاوم راجع بهشون. از اول بلاگت هی شروع کردم به خوندن سبی چندتا صفحه می خونم . واسم جالبی .
بانو كارپه. بانو كارپهي نازنين. من بميرم براي دلِت.
Post a Comment
|