Desire knows no bounds |
Tuesday, February 5, 2013
"Everyone has a box. Mainly It's just a shoe box. There are interesting things in it. Personal things like snapshots, letters,little trinkets from Christmas. Envelopes, photo, calling cards, notes. Sort of an unconscious collection, a display. Each thing tells something very intimate about the people. Its like a diary.... But actually they want someone to see it."
- Following
یکم. در جعبهام گیر افتادهام، بیست روزی میشود.
دوم. سه فیلم، با آن که روزهاست از دیدنشان میگذرد، دست از سرم برنداشتهاند هنوز. از آن جورها که یکی باید بردارد بنویسدشان. "The Squid and The Whale", "Take Shelter", و "Everyone Else".
سوم. با بیماری جدیدی دست به گریبانم این روزها. انگار جایی میانهی راه، یک پا روی هوا یک پا روی زمین، دست کسی جایی خورده باشد روی دکمهی پاز. متوقفم، موقت، برای مدتی نامعلوم.
چهارم. از تلفن بدم آمده. از جواب دادن. از تلفن را برداشتن و به کسی زنگ زدن. از شروع مکالمه گریزانم. شروعگریزی گرفتهام. کاش بعضی چیزها از وسط ادامه پیدا میکرد بیکه شروع داشته باشد.
پنجم. آزرده خاطرم راستش. کمی هم دلزده.
Labels: یادداشتهای روزانه |
Comments:
Post a Comment
|