Desire knows no bounds |
Saturday, April 6, 2013
در عرض پنج ثانیه خونه منفجر شد. چرا؟ چون دخترک اومده بود صبحانه بخوره و برادر بزرگه بهش گفته بود تو چاییت کِرمه. دختره هم لج که اصن من صبحانه نمیخورم. پسره هم غشغش خنده که هه، بیا این دخترتو تحویل بگیر، آدم اینقدر لوس آخه. خلاصه جار و جنجال سر یه کرم همچنان ادامه داشت تا آخر سر پسره راضی شد بگه خب بابا، بیا چاییتو بخور، کرم نداره، بریتنی اسپیرزه توش اصن. صبحانهشون که تموم شد، پسرک با یه لحن پیروزمندانه گفت کرمِ تو چاییت تو دهن بریتنی اسپیرزه بود. بعد؟ دوباره خونه ترکید.
|
Comments:
Post a Comment
|