Desire knows no bounds |
Sunday, April 14, 2013
ساعت یازده و سی و سه دقیقهی شب است. با خودم قرار گذاشته بودم مشقهایم را تا قبل از دوازده تمام کنم. از برنامهام عقب نباشم. شب اول: موفق شدم.
خانه و اتاق خواب و دفترها و کاغذهایم را مرتب کردهام. فقط مانده یک و نیم ترابایت اطلاعاتِ درهم! سلام علیرضا. سلام دکتر. سلام گاوها. یعنی اینجوری بود که یک و نیم ترابایت اطلاعات طبقهبندیشده و مرتب داشتم روی دو تا هارد اکسترنال، از موسیقی و فیلم و عکس گرفته تا هزار و یک چیز دیگر. بعد؟ بعد حالا سه ترابایت اطلاعات دارم، که همهشان بر اساس پسوند مرتب شدهاند. من؟ من یک مونیکا هستم، یک طبقهبندی-آبسسد. و؟ و هر شب کابوس میبینم.
Labels: یادداشتهای روزانه |
Comments:
Post a Comment
|