Desire knows no bounds |
Thursday, June 6, 2013 ... امروز در ساعت شش و چهل و دو دقیقهی صبح بیست و پنجم اردیبهشت نود و دو، نزدیک به پانزده سال بعد از آن روزهای خوشنویسانه، همانجا، توی رختخواب از خواب پریدگی و سرگردانی خودم فهمیدم که هنوز همان آدم پانزده سال پیشام. هنوز خوب شروع میکنم، حرفهای، قابل، کار بلد، داس "عـ"ی مینویسم توی روابطم که بیا و ببین و هنوز بلد نیستم "ع" را دربیاورم. هنوز در ادامهدادن و ساختن و به مقصد رسیدن و رساندن به وضوح کم میآورم و مغبون میشوم و به تماشاچیها میگویم به چی نگاه میکنید؟ نمایش تمام شد. [+] |
Comments:
Post a Comment
|