Desire knows no bounds |
Thursday, August 29, 2013
حضورش، همينجور كه خوابش برده اينجا هم، چيزى از دلتنگىام كم نمىكند. پيله دارد انگار. پيلهاى نامرئى و شفاف، پيچيده دورتادورش. بى هيچ راه نفوذى. فكر مىكنم بايد كَند. بايد كَند و رفت. فكر مىكنم بايد ماند. بايد كَند و ماند.
|
Comments:
Post a Comment
|