Desire knows no bounds |
Sunday, September 29, 2013
مياد مى شينه همين بغل، همون جورِ راحتِ خودش، جورِ هميشه ش، دل مى ده به دل آدم، حرف و كار و فلان ايراد فنى و پياده روى و صداى جيرجيرك و مهمونى و تئاتر. يه جورى كه انگار اصن درستش همين جوريه.
به نظرم هم كه درستش همين جوريه. |
Comments:
Post a Comment
|