Desire knows no bounds |
Saturday, February 8, 2014 نشستهم پای کامپیوتر، ناناستاپ، وقت ندارم سرمو بخارونم. آقای همسر سابق یه چایی میاره برام. داره از در میره بیرون میخنده. میگم هوم؟ میگه آخه تقدیر ما رو ببین توروخدا، قبل طلاق هم که اوضاع همین بود که. |
Comments:
Post a Comment
|