Desire knows no bounds |
Monday, July 28, 2014
از توی حموم صدای بوق قطار و چهچه ریل راهآهن میاد. تا میرم تمرکز کنم رو صفحهی کتاب، سبک آواز خوندن زرافه عوض میشه. سرمو میارم بالا داد میزنم نخون فرزندم، نخون؛ این آواز نیست بهخخخخدا، صدای ناهنجاره. میگه تمام مدت که ما بچه بودیم نامجو میذاشتی از همین صداها در میاورد. اینا موسیقی تجربیه مادر من، موسیقی آلترناتیو، موسیقی بازیگوش. موسیقی بازیگوش؟؟ میگه از همونا که دورهی سینماییشو گذاشتی، این موسیقیشونه. اسپیچلس میشم و به عدم تمرکزم ادامه میدم. دو دیقه بعد داره آناتما میخونه، این مای دریییمز، آی کن سی یو، آی کن تل یو... آناتما میخونه با تم موسیقیایی «چرا رفتی»ِ همایون شجریان. لیریکش خیلی طولانیه. حالاحالاها میمونه تو حموم. میگردم از تو اتاقش یه هدفون بیتس پیدا میکنم میذارم رو گوشام. سرمو میکنم تو کتاب و به بستر فرهنگی مناسبی که برای فرزندانم ایجاد کردهم خیره میشم:|
|
Comments:
Post a Comment
|