Desire knows no bounds |
Tuesday, June 16, 2015 نامهی وارده ... توی متن ِ دیالکتیک تنهایی ، پاز یک نقل قولی از سیمون دوبوار آورده بود که : " زن ، بت است ، الهه هست، مادر ست اما هر چه هست هرگز خودش نیست ..." بعد من آدم مصداق ها هستم. هر چه میخانم می گردم تا با مصداق بتوانم درک ش کنم هر بار خوب ( به وسع و قدر فهمم) نگاه کردم دیدم چه در این جمله می گنجی کجاها و برای چه کسانی "بت" بودی ، کجا الهه و کجا مادر اما صبر کن. چیزی که جالب تر و عجیب تر می نماید اینست که خودت هرگز نخاستی در این جمله بگنجی یعنی هر بار دیدم که چه تلاشی میکنی که "خودت" باشی چه جنگ و چه واویلایی در تو هست که علیرغم همه چیز "خودت" باشی که اگر پای بعضی چیزها هم امضا نزدی همه بدانیم و بفهمیم که این هم اثر ِ آیداست عین این آرتیست ها که سبک و سیاق شان جوری یکتا می شود که خودش میشود امضای اثر ... گفتنی ها کم نیست رفیق جان چراغدار ِ همه ی این سال هایم |
Comments:
Post a Comment
|