Desire knows no bounds |
Wednesday, September 23, 2015
هر قرار جدیدی، گیرم نه به سادگی در دسترس، حالم را خوش میکند. این روزها؟ خوشحالام. قرار گذاشتهایم برویم جنوب اسپانیا، با سید، الحمرا، با یکتا پیراهن کوتاه رکابی گلدار و صندل به پا، لب دریا بشینیم و گپ بزنیم از در و دیوار. زیاد هم شهر را ندیدیم ندیدیم. قرار است برویم خوش بگذرانیم فقط، نه از آن خوشگذرانیهای پر شور و پر تب و تاب، خوشگذرانی یواشِ خوشخیالِ آرام. از آنجور وقتگذرانیها که مدلِ من است. که مدل او هم هست. پراگ هم برویم شاید. با کتانی و گرمکن نرم ورزشی. نمیدانم چرا حالم با لباسهای این سفر اینجوریست.
حال غریب خوبیست. |
Comments:
Post a Comment
|