Desire knows no bounds |
Tuesday, September 22, 2015
تمام روز را به آشپزی و رتق و فتق امور گذراندم. پاییز آمده و آفتاب پهن میشود توی اتاقها و خانه تمیز و خوشبوست. دلم میخواهد تمام چیزهایی که توی سرم چرخمیخورند را بنویسم. حوصله نمیکنم اما. نه که حوصله نکنم، نه؛ حوصلهی ملاحظهکاری و حسابکتابِ چی را بنویسم چی ننویسم را ندارم. دو سه تایی قورباغهی پابهماه دارم که باید همین روزها قورتشان بدهم. بخش بزرگی از مغزم را هم حساب و کتابها اشغال کرده که بیخودی میخورند به در و دیوار. هیچکس به فکرشان نیست. مدام وزوز میکنند اما. به یک آقای یونیورس فوری نیازمندم به گمانم، فوری.
|
Comments:
Post a Comment
|