Desire knows no bounds |
Sunday, April 24, 2016
کارگر جدیدم یه خانومهست که اصالتا رشتیه. دستپختش خیلی خوبه و تمیزه و باسلیقهست. میاد چند مدل غذا درست میکنه خونه رو تر و تمیز میکنه میره. به منم کاری نداره. دیشب برگشتم خونه در یخچالو باز کردم دیدم شده عین یخچال خونهی مامانم. چندجور غذا و چند مدل سالاد و سبزیخوردن و آبمیوهی طبیعی و الخ. از فرط خوشبختی دیگه دلم نمیاد از خونه برم بیرون. فرطِ خوشبختیام از خودم.
|
Comments:
Post a Comment
|