Desire knows no bounds |
Friday, April 22, 2016
Start over and over and over
بعضی آدما هستن در زندگانی، که مث آی او اس میمونن. سخت و گرونن، اما بعد از یه مدت که قلقشون بیاد دستت، دیگه با خیال راحت از بودنشون و از داشتنشون لذت میبری. هر مشکلی هم پیش بیاد، میدونی سیستم اونقدر مطمئنه که حتما یه راهحل معقولی پیشنهاد میکنه خودش. اعتماد و امنیت داری و طبعا قابل احترامه برات اون سیستم، اون آدم. با تمام کم و کاستیهای احتمالیش.
بعضی آدمام ویندوزن. یوزرفرندلی و راحت و کاربردی، اما در معرض ابتلا به هزارجور باگ و ویروس و دردسر. هرقدر هم باهاشون دستبهعصا بری جلو و به زعم خودت تدابیر امنیتی رو لحاظ کرده باشی، باز یه روز چشم باز میکنی میبینی اوه۲، سیستمت دیگه بالا نمیاد. دوباره باید ویندوز نصب کنی.
آخرین بار، همون چندسال پیش، وقتی لپتاپ وایوی سونیم و به تَبَعِ اون تمام هاردای اکسترنالم ویروسی شد، همهشونو درسته گذاشتم کنار. اطلاعاتم بازیافت شد، عکسا و فایلا و الخ، اما دیگه هیچوقت نرفتم سراغشون. همهشون موندن تو فولدر بکآپ. سختم بود، خیلی. یادگار سالهای خوش زندگیم بود. سختتر هم بود چون یه عمر با ویندوز کار کرده بودم و هیچی از آی او اس نمیدونستم. اما کاسهی صبرم لبریز شده بود و عزمم رو جزم کرده بودم برم سراغ سیستمی که فارغ از همهچی، در وهلهی اول قابل اطمینان باشه. که نتونه در کسری از زمان تمام اعتمادت به بشریت رو ببره زیر سوال. لذا طی یک اقدام انتحاری تمام متعلقات اون دوران رو گذاشتم کنار، رفتم یه مکبوک و یه آیمک و یه آیفون خریدم، و همهچیو از اول شروع کردم. سخت بود، خیلی، اما به امنیت و آرامش بعدش میارزید.
حالا؟ حالا مث این میمونه که روی مکبوکم یه ویندوز هم نصب کرده باشم واسه برنامههایی مث کَد و تریدی و الخ. ممکنه به دردم بخوره، ممکنه زندگی رو سادهتر و هپیتر کرده باشه، اما به این نمیارزه که فعالیتهای روزانهم رو تحتالشعاع قرار بده و یه سری از قابلیتهامو مختل کنه. لذا چارهای نمیمونه جز اینکه اون ویندوز کذایی و حواشی دور و برش رو آناینستال کنی و به فکر راههای جایگزین باشی. سخته، زمان میبره هم؛ اما ایت ایز وات ایت ایز.
|
Comments:
Post a Comment
|