Desire knows no bounds |
Wednesday, May 11, 2016
شد چار سال. گذشتهای رو از سر گذروندهم که باورم نمیشه گذشتهی من بوده. همین که چار سال از نوزده اردیبهشت گذشته و من به همین سرعت دارم عوض میشم و اون «گذشته» رو نه تنها دارم پشت سر میذارم که دارم فراموشش میکنم هم، یعنی «امید» هنوز تو من زندهست و یعنیتر اینکه هر معجزهی دیگهای هم ممکنه. مهمتر از همه اینه که بار مقدس و دور از دسترس «معجزه» برام فرو ریخته. باور داشتن یه چیزه، آستین بالا زدن و با سر رفتن تو اوج ماجرا یه چیز دیگه. من؟ ملکهی حماقتهای بزرگم و تو این سالهای اخیر موفق شدهم از حماقتهام به نفعم استفاده کنم. همچنان اما مهمترین دستاوردم اینه که زیاد خودم و زندگی رو جدی نگیرم و خوشحال بودن و یاد گرفتن و لذت بردن اولویت اول زندگیم باشه. اولویت اول زندگیمه.
|
Comments:
Post a Comment
|