Desire knows no bounds |
Sunday, June 19, 2016
فکر میکنم باید زندگیِ مضاعفی داشته باشم. زندگیِ بیرؤیا زندگیِ فقیرانهایست. فکر میکنم باید محدودیتها را بشکنم و از رؤیاهایم دست نکشم. جهان میگذرد و عمر میگذرد و روزهای درخشان و زندگی خارقالعادهْ به سرعت پیشپاافتاده و معمولی میشود. زندگی کردنِ صرفْ دیگر ارضایم نمیکند. آدمیْ بهشت و برزخ و دوزخ خودش را همینجا رقم میزند، همینجا، با شیوهای که برای زندگی برمیگزیند. تنْدادن و قناعتْکردن به شرایط روزمره، شنا کردن در مرداب است. ماهیِ دریا نباشم اگر هم، ماهی رودحانههای جاریام.
یادداشتهای شبانه --- سیلویا پرینت Labels: las comillas |
Comments:
Post a Comment
|