Desire knows no bounds |
Sunday, February 12, 2017
حالا که دو روز خانهام، میبینم آنچه مرا از رابطه میرَمانَد، تعهد نیست. با تعهد داشتن و مونوگام شدن مشکلی ندارم. لااقل عجالتا ندارم. مراقب بودن اما، مدام حواست به دیگری بودن، و از خانه دور بودن، از خانهی خودم تخت خودم کتابخانهی خودم دور بودن، و تنهایینداشتن، تنهایی آنجور که جند روز به حال خودم باشم -بیعذاب وجدان- نداشتن، اینهاست که توی رابطه اذیتم میکند. اینهاست که مرا از رابطه میترسانَد.
یکی از همان شبها، یکی از شبهایی که سید حال خوشی نداشت و من رفته بودم پیشش که آنجا باشم فقط، که پیشش باشم، بیحرف حتا، یکی از همان شبها یکجایی سید گفت تمام تلاشت برای خوب کردن حال من همین است؟ همین بود؟ هوووممم. همانجا در لحظه فکر کردم چه آدم رابطه نیستم من. |
Comments:
Post a Comment
|