Desire knows no bounds |
Sunday, June 4, 2017
مطمئن نیستم خواب بودم یا بیدار. تلفنو که قطع کرد، تکست داد دم خونهتونم. درو زدم اومد بالا. تو خواب و بیداری بودم قطعا. قرص خورده بودم و چشمام جایی رو نمیدید. اومد بالا ازم مَد مِن بگیره. تا تو اون هپروت پیدا کنم مد من رو کدوم هارده، یه دوری تو خونه زد گفت چه همهجا تمیزه. پرسید این ملافهها موجیه؟ گفت دو هفتهست دیگه لاک نمیزنی. به خاطر مامانبزرگت؟ یه ظرف زردآلو و انگور روی میز بود. رو میز پر هارد و کامپیوتر بود. ظرفو گذاشتم بینمون، رو مبل. گفتم مشروب میخوای؟ گفت نه. گفت تصمیممو گرفتم. اگه بخوایم الان بریم، به جای رم میریم فلورانس. گفتم امشب؟ گفت فرداشب. گفت بیچمدون. هر چی بخوایم همونجا میخریم. گفت فقط فرداشب باید سر راه برم پاسپورتمو بردارم. مطمئن نیستم خواب بودم یا بیدار. قرصه عین قرص بیهوشیه. چیز زیادی یادم نمیاد. حالا امشب معلوم میشه.
|
Comments:
Post a Comment
|