Desire knows no bounds |
Saturday, September 2, 2017 بخشى از متن: از سین پرسیدم از بلندیهای بادگیر چه دستگیرش شده است. پاسخ گفت: جنون. نزد باتای خوبی به درد جامعه میخورد. خوبی منطق است. شر، گذشتن و عبور از قانون است، هر قانونی. دینی یا قانون جامعه. خوبی یعنی آینده داشتن. به فکرش بودن. یعنی حسابگری. بودن به از نبود شدن خاصه در بهار. شر گذر از قانون است یا حدود و تاوانش را پرداختن. تراژدی یونانی هم. بلندیهای بادگیر امیلی برونته تراژیک است. شر در زبان فرانسه نام درد هم هست. گلهای درد یا شر در بودلر؟ ژرژ باتای میگوید: از میان تمام زنان، به نظر میرسد که امیلی برونته موضوع لعنتی خاص بود. در زندگی کوتاهش بدبختیاش بیحد نبود. خلوص اخلاقیاش دستنخورد، اما از ورطه شر تجربهای عمیق داشت. کمتر وجودهایی چنین سختگیر و چنین جسور و چنین درست بودند، او تا نهایت معرفت شر رفته است. پ.ن. ياد سابيناى بار هستى افتادم كه مىگويد "خيانت يعنى از صف خارج شدن". Labels: UnderlineD |
Comments:
Post a Comment
|