Desire knows no bounds |
Friday, October 27, 2017
هنوز باورم نمیشه که اون آدم، اون آدمِ به خصوص، تونست اون حرفا رو بزنه. یه هو خواب خوش منو به هم بزنه. و خب، هیچی به اندازهی استیبلنبودنِ آدما، منو ناامن نمیکنه. هنوز باورم نمیشه که خط قرمز منو رد کرد. منی که در زندگی خط قرمزام از تعداد انگشتهای یه دست هم کمتره و تو این زمینه جزو کولترینها به حساب میام. و هنوز باورم نمیشه که به من، به آدمی با اونهمه هیستوری، با اون همه فیزیک و شیمی، حاضر شد این کارو بکنه. گمونم هیچوقت هم دلیلش رو نفهمم. فقط میدونم که تهِ تمام اون قصههای خوش آب و رنگ و منحصربهفرد و دوستداشتنیمون، یه علامت سؤال و سه تا علامت تعجب گنده برام باقی گذاشت و تمام.
|
Comments:
Post a Comment
|