Desire knows no bounds |
Tuesday, October 17, 2017
همانا یکی از زیباترین لحظات شبانهروز، همین الانه که تمام روز رو کار فیزیکی کردی و کار با تقریب خوبی تموم شده و راضی و خستهای، خستهی خسته، یه سالاد سبک میخوری یوگا میکنی دوش میگیری تو لیوان پترندارِ سورمهای چایی میریزی واسه خودت تو بشقاب سورمهایه کوکی میذاری میای میشینی رو تخت پای لپتاپ، میبینی گرافیست کارارو واسهت فرستاده و تمام تغییرات میلیمتریت رو اِعمال کرده و اصلنم غر نزده و تمام نقطهویرگولاش سر جاشه، و از نتیجهی کار راضیای، و؟ و مهمتر از اون هیچ کاری نداری دیگه امشب، جز اینکه منتظر باشی ماساژورت از راه برسه.
آه ای گلادیاتورها. |
Comments:
Post a Comment
|