Desire knows no bounds |
Sunday, November 19, 2017
نه حاضرم ببینمش، نه حاضرم نبینمش. یه لحظه هم حاضر نیستم بیکه مست یا های باشم باهاش بخوابم. یه لحظه هم نیست که مست یا های باشم و دلم بخواد با کس دیگهای به جز اون بخوابم. حاضر نیستم ببینمش حاضر نیستم ببینمش حاضر نیستم نبینمش. میدونمم که امکان نداره بخوام ببینمش. هیچ راهی نداریم با هم. هیچ راهی نمیخوام داشته باشم باهاش. تموم شده برام. قشنگ ماجرا دقیق و مطلق و اظهر من الشمسه برام. نمیخوام اما. نمیدونم اصن یعنی. واسه همین دلم میخواد تبخیر شه. نباشه که خیالم راحت شه که نیست. خودش اما هی هر روز یه جوری میاد جلو چشم من. هی کرم میریزه. هی دونسته شروع میکنه بازی کردن. عصبیم میکنه و کلافه و دلتنگ.
داشتم امروز همینا رو براش تعریف میکردم که گفت ابله، من بهت میگم بقیهی عمرمو میخوام با تو باشم. میفهمی؟! یه درصد هم نمیفهمم حتا. یه درصد حتا. |
https://en.wikipedia.org/wiki/Cycle_of_abuse