Desire knows no bounds |
Tuesday, December 26, 2017
دو روز پیش الن بدیو آمده بود ولایت ما در دانشگاه علوم سیاسی کنفرانس گذاشته بود. من و سین با هم رفتیم. ما رفتیم که این اثر باستانی جاندار را ببینیم. یک ساعتی حرف زد و نیم ساعت بعد به پرسش و پاسخ گذشت و بعدهم امضای کتاب بود و دیدن خودش از نزدیکتر.
خلاصه سخنرانیاش خروج از نئولیتیک بود. نئولیتیک را به دوران سنگی یا عصر سنگ یا نوسنگی ترجمه میکنند. نئولیتیک چندین مرحله دارد. وقتی سنگ را تراش میدادند. وقتی سنگ را صیقل میدادند و غیره. نئولیتیک به طور کلی یعنی وقتی بشر آغاز به کشاورزی و دامداری کرد. یعنی آغاز به کار کرد. یا عصر مالکیت خصوصی. قبل از آن دوران پالِئولیتیک است که بشر به شکار و دانهچینی مشغول بود که آن هم مراحلی دارد. من در مطلبی جداگانه نوشتم که تحقیقات جدید باستان و دیرینشناسی بهشت را که در کتوب مقدس به آن اشاره شده در بینالنهرین فرض میکنند. بهشت زمینی که شاید چون چنین دور بوده بشر در آسمان خیالش کرده است. کشفیات جدید در مرز ترکیه و سوریه کنونی به دانشمندان اجازه حدس و فرض بهشت زمینی را میدهد و کشفیات جدید هبوط و رانده شدن از بهشت را آغاز کار میدانند. خدا هم گفته بود به آدم و حوا که حالا بروید و کار کنید. عرق بریزید و کار کنید. در کتاب مقدس کار لعنت است. لعنت خداوند. علت خروج از پالِئولیتیک و ورود به نئولیتیک بر همه روشن نیست. یا اتفاق قولی نیست. هر روز کشف تازهای رخ میدهد و فرض تازهای. علت مشخص، یعنی چرا بشر آغاز به کار کرد. آنچه مسلم است زیادهخواهی به هر علت که باشد باعث کار و افتتاح دوران نوسنگی شده است. شاید میوه ممنوعه زیادهخواهیست. خدا گفته بود از همه بخورید و جز این میوه. در آن نوشته اشاره شد که نزد یهودیان و مسلمانان میوه ممنوعه دانه است. دانه گندم و انواع آن. پدرم روضه رضوان به دو گندم بفرخت. دانه بیشتر به روی آوردن به کشاورزی نزدیک است.
در مشرق جایی که امروز خاورمیانه مینامندش آغاز دوران نئولیتیک را ۹هزار سال قبل از میلاد میدانند. به طور کلی دوران قبل از کشاورزی و دامداری ۹۵ در صد از دوران بشر را تشکیل می دهد. شاید به این دلیل است که بهشت چنین در ما زنده است. ما بیشتر، خیلی بیشتر در بهشت زندگی کردهایم. اخیرا از آن رانده شدهایم. الن بادیو می گفت دلیلی ندارد که این دوران باقی بماند و دوام داشته باشد.
مسلم است که الن بادیو به بهشت اشارهای نکرد. الن بادیو با دین و مذهب کاری ندارد. الن بادیو در فکر جامعهای بیطبقه است. بدون مالکیت خصوصی. او ریشه و علت بدبختی ما را مالکیت خصوصی میداند. حالا هم که تمام ثروت در دست و مالکیت دویست و چند نفر است باید به او حق بیشتری داد. الن بادیو از دمکراسی امروز و از انتخابات صحبت کرد و اینکه چرا چیزی تغییر نمیکند. از مفهوم آزادی امریکایی که آزادی در رقابت است و از مفهوم آزادی نزد لیبرالیسم که آزادی روباه در مرغداریست. الن بادیو گفت که در واقع ما هیچوقت از نئولیتیک خارج نشده ایم و هدف ما باید خروج از آن باشد. من و سین به این ایده و اندیشه خوشآمد گفتیم و سین گفت حالا دیگر اگر از من بپرسند میخواهی چه کاره شوی یا چه کنی؟ پاسخ خواهم داد میخواهم از نئولیتیک خارج شوم.
یکی پرسید که اگر هدف خروج از دوران نوسنگی باشد پس یعنی باید فرزندمانمان را برای آن آماده کنیم و ادامه داد که در مدرسه، دبیرستان از فرزندش خواسته شده که نظرش را در باره خشونت استالین و خشونت هیتلر بنویسد. در واقع پدر از الن بادیو پاسخی برای فرزندش میخواست. الن بادیو پاسخ داد که اگر در هر دو خشونت بوده دلیل یکی بودن هر دو نیست و هیتلر و خشونتش را بر اساس و پایهای هویتمدار که او، الن بادیو از آن حذر میکند- و هر هویتی را ساختگی میداند- دانست. الن بادیو آغاز دوران کشاورزی و دامداری و دوران کار را آغاز حکومت و قدرت و زور و دین میداند. باید از محصولات جمع شده محافظت کرد. نیاز به سرباز هست.
مسلم است که من پرسشهایی داشتم اما میدانستم که پاسخ او چه خواهد بود و فرصتی هم نخواهد بود. از جدال بعضی متفکران امروز با الن بادیو خبر دارم. که آنها «ما» یی را میجویند یا میخواهند که به دور آن دمکراسی محقق میشود- بسیاری معتقدند که دمکراسی باید برای یک گروه یا یک ملت باشد. الن بادیو اما «ما» را ساختگی میداند. نزد او کمونیسم همچنان هیپوتز است و امروز بیشتر از هر وقت دیگری.
الن بادیو به سرکوب خونین و خشن کمون پاریس اشاره کرد و انقلاب روس را، به نوعی جبران آن دانست که دل کارگران جهان را شاد کرد اگر چه موفق نشد اما برای مدتی آنان را برانگیخت. در پایان اضافه کرد که جای نازیها را امروز ارتش امریکا گرفته است. جملهاش دقیقا این نبود، فهم من از جملهاش این بود. و باز هم گفت بیایند مردههایمان را بشماریم. مردههای کمونیسم و کاپیتالیسم را.
قبل از رفتنم به کنفرانس الن بادیو فیلم محمد قوچانی را دیدم که به شبکه تلویزیونی در ایران دعوت شده بود. خیلی جالب بود که او، قوچانی پرسش و پاسخ مجری را محاکمه تلقی میکرد. اما یادآوری از آن مصاحبه در اینجا اشاره به بازار آزاد بود. و بردنش به صدر اسلام و به زمان خود محمد پیامبر. اصولا خود محمد پیامبر تجارت میکرد. تجارت آزاد. شریعتی در مقابل محمد پیامبر. قوجانی به قبای پیامبر اسلام چنگ انداخته است. نوعی بومی کردن بازار آزاد. در دوران گلوبالیزاسیون.
اگر از الن بادیو بپرسند هیچ تفاوتی میان اینجا و آنجا نیست. بحثها یا پرسش و پاسخهایی مانند برنامهای که از قوچانی دعوت کرده بود پوشاندن و پنهان کردن و حجاب اصل قضیه است. ایران هم در دوران نئولیتیک است و از آن خارج نشده است.
Sent from my iPhone
Labels: UnderlineD |
Comments:
Post a Comment
|