Desire knows no bounds |
Monday, August 6, 2018
دلم نمیخواد تغییر کنم، اما باز یه تغییر دیگه تو راهه. نه که دلم نخواد، دلم میخواد، ولی حوصله ندارم. اکچولی دو تا تغییر تو راهه، و هر کدوم یه لود بزرگِ کار. الان از وضعیتی که دارم خوبه حالم. با کار و با پولانسکی و با جوجهها مرتبم و از همهشون لذت میبرم و غر خاصی ندارم. دلم میخواست آدم دیگهای باشم؟ نه. دلم میخواست جای دیگهای باشم؟ نه. لذا جدی نمیفهمم چرا نمیتونم یه ذره آروم بگیرم. تا یه مرحله رو خوب و درست انجام میدم، بای دیفالت میخوام برم مرحلهی بعد. در حالی که میتونم از وضعیت کنونی و استبیلیتی نسبیم لذت ببرم، به هر پیشنهاد جدیدی پاسخ مثبت میدم و دوباره برای خودم تعهد و افق ناشناخته و ریسک کاری میتراشم.
دور و بریهام تشویقم میکنن و میگن آفرین، خودمم موافقم؛ ته مغزم اما فکر میکنم بسه دیگه آیداجان، بشین یه دیقه. |
Comments:
Post a Comment
|