Desire knows no bounds |
Monday, September 3, 2018
یه جاهایی هست تو کَندی کِرَش، که فک میکنی دیگه الاناست که ببازی، دل میبندی به دو تا حرکت باقیمونده، در نهایت ناامیدی، اما بر حسب تصادف مهرهها جوری رو هم فرود میان که یه هو ورق برمیگرده و مرحلهای رو که هزار روز توش گیر کرده بودی رد میکنی، خب؟ الان درست تو همون مرحلهم. دو تا کورسوی امید که یه هو میتونه ورق رو برگردونه، وگرنه که حالا حالاها تو همین مخمصهم.
آقای یونیورس، پلیززززززززززززززز. |
Comments:
Post a Comment
|