Desire knows no bounds |
Friday, February 28, 2020
حالا دیگه خودم رو شناختهم که چه طور مفتون و شیفتهی روحهای بزرگ میشم. دلم غنج میره برای زنهایی که واسه خودشون یه دنیای شخصی بزرگ دارن. هیچوقت برام تموم نمیشن. همیشه میتونن شگفتزدهم کنن. میشه ساعتها و ساعتها دراز کشید کنارشون و هزار سال تاریخ شخصی و خصوصیشون رو شنید. اونقدر گوشه و کنارهای تاریک و نیمهروشن داره روحشون که میشه روزها و شبها رو کنارشون سر کرد بی که جایی تموم شن.
اگه این همه همیشه تو آستینت قصه نداشتی این همه راه رو نمی اومدم لابد. هرچند قصههات گاهی تلخ باشن و گلوی آدم رو بسوزونن. |
Comments:
Post a Comment
|