Desire knows no bounds |
Friday, May 29, 2020
از وبلاگ سی و پنج درجهی مرحوم
رابطههای طولانی استعداد عجیبی در کشاندن آدم به ورطهی بیخیالی یا بیتلاشی دارند. انگار یک روند اتوماتیک و تکاملی برای سقوط یا مرگ رابطه وجود داشته باشد. از طرفی جذابیتها هیجانات روزها و ماههای اول تغییر فرم میدهند یا رنگ میبازند و از طرف دیگر آدمها انگیزهی کمتری برای تلاش دارند. به همین دلیل حفظ رابطهی طولانی ناگزیر به تکاپوی مضاعف نیاز دارد
اما در عمل، به نظرم فرمول فراگیرتر، همان وا دادن است و بیخیالی. با یک نگاه به اطراف، میشود دهها مثال پیدا کرد از رابطههای بیخیال شده و کم و بیش بیتلاش. پناه بردن به ورطهی بیخیالی شاید خودش یک مفری هم باشد برای مواجه نشدن با تصمیمات سخت زندگی، و در بالای لیست آنها، تصمیم به جدایی. گاهی حیران میمانم که تلاش در رابطه -فقط برای طرح یک موضوع یا مشکل- چقدر میتواند سخت و طاقت فرسا باشد. همین است که شاید زن و مردی بعد از ده سال زندگی مشترک مواجه میشوند با بعضی ابعاد به کل خاموش مانده (یا خاموش نگه داشته شدهی) طرف مقابل. بعضی خواستهها، اعتراضات یا دلخوریها که فقط بعد از بسته شدن یا در جریان بسته شدن پروندهی رابطه قابل طرح میشوند
از طرفی این را هم تجربه کردهام که وقتی به رابطهای یاد میدهی دورهی سکوت مجاز قبل از رسیدگی به بحران یا طرح مشکل (برای مثال) حداکثر یک هفته است، فرهنگ رابطه با همین کیفیت شکل میگیرد و شانس وادادگی خیلی کمتر میشود، واندادن حتا به قیمت پایان رابطه (که من بیشک انتخابم پایان دادن است در مقابل وادادن). این فرهنگ رابطه را ناگزیر پر چالش میکند. میخواهم نتیجه بگیرم که حفظ رابطه کم و بیش ناگزیر از چالش دائم است و میخواهم نتیجه بگیرم که رابطهی طولانی و بی چالش احتمالن یک جای مهمترش میلنگد
Labels: UnderlineD |
Comments:
Post a Comment
|