Desire knows no bounds |
Thursday, September 3, 2020
یکی از مخوفترین تجاربم از درد، درد سقط کردنه. سقط کردن با قرص، که مجبوری به جای کورتاژ بری سراغش، زیرا کورتاژ ممنوعه. به جرأت که نه، ولی با تقریب بالایی میتونم بگم از درد زایمان بدتر بود. قسمت مرگبار ماجرا اینجاست که تو سیستمی که سقط جنین غیر قانونیه، هم باید درد بکشی، هم بترسی و هم وقتی بابت درد و خونریزی مرگبارت کارت به بیمارستان میکشه، حق نداری بگی چه جوری بچه رو سقط کردی یا چه دارویی مصرف کردی، چون مجرم شناخته میشی. الان یه توییت راجع به درد سقط جنین خوندم، تمام مصیبت اون دوره یادم افتاد. از خریدن قرص کذایی گرونقیمت گرفته که آیا اصله یا نه. دستور مصرف قرص که هیچ دکتری حاضر نمیشه بهت بگه مگه دوست یا آشنا باشه، اگه بری سراغ اینترنت هم اینقدر روایتها مختلفه که ترست چند برابر میشه. ساعات بعد از استفاده از قرص، دلهره داری و منتظر دردی و نمیدونی دقیقا چی در انتظارته. دکتر هم بهت گفته اگه حالت بد شد و کارت به بیمارستان کشید مطلقا نباید بگی دارو مصرف کردی. و بعد؟ تهوع، درد، درد. و سپس مخوفترین تجربهای که تا حالا از درد داشتهم. بعد از بدترین دو روز زندگی، تازه ماجرا شروع شد. جنین کامل سقط نشده بود و تا دو هفته بعد یه قرص دیگه مصرف کردم که دوز خفیف قرص قبلیه بود. یعنی همون جهنم به صورت خفیف، به مدت دو هفته. این وسط دو روز در میون سونوگرافیهای پشت سر هم. سؤالجوابهای دروغین من و دکتر سونوگراف. که هر دو میدونستیم میدونه ماجرا از چه قراره اما جرم بود اگه واقعیت رو به زبون میاوردیم. بعد از سه هفته زجر مطلق، آخر هم بقایای جنین دفع نشد و مجبور شدم برم بیمارستان واسه کورتاژ. سر تا ته کورتاژ توی بیمارستان تا به هوش بیام و عوارض بعد از بیهوشی نداشته باشم و اینا یه نصفهروز طول کشید. اما چی؟ در حالی که همین نصفهروز رو میتونستم همون اول انجام بدم، به خاطر قانون چرک و مهوع ممنوعیت سقط جنین، عاقبت بعد از سه هفته انجام دادم؛ اونم در حالی که سه روزش رسما مرگ رو به چشام دیدم.
|
Comments:
Post a Comment
|