Desire knows no bounds |
Sunday, March 27, 2022 دیدی اون وقتایی که میری تو آشپزخونه مثلاً، میبینی خردهنون ریخته جلوی یکی از صندلیا، رو میز؟ یا میری تو سالن، میبینی کوسن سرمهایه از آکسِ خودش خارجه، یه چین مختصری روشه، رد محوی از حضور تن یه آدم، همین چند دقیقه پیش؟ من عاشق عکس گرفتن از این جنس حضور آدمام، بیکه تو عکس باشن. عاشق عکس گرفتن از آدمی اتفاقی لحظهای که توی عکس نیست، اما عکس داره قصهش رو روایت میکنه. که اصلاً من عاشق روایتهای بی نام و نشانام. روایتهای عین به عین اما مجعول و مخدوش، با فاصله با کنایه اما مستقیم و صریح و بیواسطه. که انگار با هر عکسی که میگیرم، خودم رو بخیه میزنم به آدمی خاطرهای چیزی.
|
Comments:
Post a Comment
|