Desire knows no bounds |
Monday, July 4, 2022
آن سال، بی که حواسم باشد، تابستانْ ناغافل خزیده بود زیر پوستِ تنم. بعد همهچیز آرامآرام رنگ باخته بود و رنگ گرفته بود، آنقدر که«فَلسهای تنم ریخته بود روی ملافهها».
|
Comments:
Post a Comment
|