Desire knows no bounds |
Saturday, April 12, 2008
عاشق مسافرت شبم بسکه واسه خودش آيين داره. ديدی رابطهی ماشينا رو باهم تو شبای جادهها؟ ديدی چههمه انگار از يه خانوادهن؟ ديدی يه حرمت ساکتی بينشون وجود داره؟
من عاشق اون ايما اشارههای بیکلام بين ماشينام. اونجا که نور بالا میزنی استعلام بگيری طرف لاين مقابل خواب نباشه، بعد نزديک که میشه نورتو میندازی پايين نزنه چشمشو. يا اونجا که به هوای چراغ دادنای ماشين عقبیه، میکشی راست جاده و راهنمای چپو میزنی که يعنی بفرما. يا اونجاها که فلاشر رو میزنی که يواش، نخوری به من! يا اصن اون وقتا که میکشی کنار، موتور و چراغ و مراغ و همه چيو خاموش میکنی، سقفو باز میکنی و آسمون پر ستارهی ساکت رو نفس میکشی. بعد ديدی اين گودر و جیميلای نصفه شب، چههمه شبيه رانندگی تو شبن؟ وقتايی که پرانتز جلو اسم آدمه بلوپ، پررنگ میشه و تو هم يه شر میکنی که بلوپ، سلام. يا يههو میبينی جلو جیميلت يکی اومده نشسته تو پرانتز و تو هم ريپلایش میکنی، بیاونکه حتا هوس کنی بری سراغ مسنجر. بسکه شب، آيين داره و حرمت داره برا خودش. |
Comments:
همممممم... :)
قربونت برم با این نوشتنت . با بعضی عبارت ها دلم برات ضعف میره ! این هم یکی از همون هاست : بس که شب ایین داره و حرمت داره برا خودش
نه من چون خوابم و اینا شبا تو ماشین ندیدم :ي
Post a Comment
|