Desire knows no bounds |
Monday, April 7, 2008
سر و کله زدن با کامپيوتر جديد، مثه دفعههای اول س.ک.س میمونه با يه پارتنر جديد. آدم يه نمه غريبیش میکنه، نمیدونه دقيقن بايد چه رفتاری داشته باشه. زمان لازم داره که آدم به ادا اطوارها و سليقهها و کنجهای مختلف طرف مقابل آشنا بشه و قلقشو بفهمه. اينه که اصن اولای رابطه بيشتر ازون که دلچسب باشه، فقط بر حسب هرتز سیپیيو يا گيگ کارت گرافيک و رم و ايناست که جذابيت داره. وگرنه که خامه و اونقدر بايد باهاش سر و کله بزنی و زمان بذاری تا کم کم احساس تعلق کنی بهش، که حالا عکس بکگراوندش يا ستينگ مسنجرش يا حتا چيدمان آيکونهای دسکتاپش هر کدوم کلی حرف داشته باشن برا گفتن. که حتا از صدای فنش بفهمی وضعيتش در چه حاله يا وقتی اوضاع احوالش سنگينه و داره رندر میگيره، بدونی که حتا ممکنه بازکردن يه برنامهی کوچيک اضافی کل سيستمش رو به هنگ دچار کنه.
-سلام مهندس- |
. http://blog.35dg.com/?id=1618
دربند شما ایم !
عارضم به حضور انور رویالت که این "مشتی" یک جورهایی تاریخ شفاهی ست و بر می گردد به ازمنه ی دور که حضرت شما از فرط کثرت کار در المپ هنوز بلاگستان را مفتخر نفرموده بودید. این است که همان شوالیه کفایت می کند نقدا