Desire knows no bounds |
Thursday, January 8, 2009
آخر شب زنگ زده که دلم برات تنگ شده، ميای بريم پمپبنزين من بنزين بزنم؟ میگم اگه با آقای سرايدارمون دوست شده بودم رومانسمون بيشتر بود بهخدا! لابد ماهعسلام میريم افغانستان بزکشی تماشا میکنيم.
|
هه هه هه هه