Desire knows no bounds |
Sunday, March 15, 2009
همينجور که دارد پای تلفن حرف میزند گوشی را میگيرم عقب. گوشی را میگيرم آنطرف حرفهاش نريزند روی تنم. زهر صداش نرود توی گوشم. میشينم زمين، چارزانو. هنوز دارد حرف میزند. دستم خسته میشود. گوشی را میگذارم زمين، کف آشپزخانه. صدايش میرسد، همهی حرفهاش را از حفظ يکی يکی میشنوم. با خودم فکر میکنم چه جوری میشود رفت و گم شد و ديگر هيچوقت هيچوقت گوشی را از زمين برنداشت. دخترک روی تراس ريسه میرود از خنده. بايد گوشی را بردارم. هنوز وقتش نشده.
|
Ghorboone shoma besham ke hamchenan 2khatare khoobi hasti :x
;)