Desire knows no bounds |
Sunday, August 23, 2009
دیدی چه طور بعضی آدم ها میشن ملک شخصی آدم؟ این که میگم ملک شخصی یعنی دقیقاً ملک شخصی ها! نه که طرف قبلش مامان بابا داشته و خواهر برادر داشته و خاله عمه عمو دایی داشته بعد حالا اومده شده ملک شخصی تو، نه! ملک شخصی نه که طرف کار و زندگی خودشو داره مشغولیت های خودشو داره بعد حالا این وسط گره خوردین به هم؛ نه! ملک شخصی حتا نه که طرف هیستوری خودشو داره گذشته خودشو اقتضائات و حواشی و چی و چی خودشو، بعد حالا همه چیش شده تو؛ نه! این ملک شخصی که میگم یعنی یه روز بری از خونه بیرون، بری سر خیابون یانهوف، از اون داروخونه کوچیک نرسیده به میدون گوته یه مسواک بخری. با مارک و رنگ و اندازه ای که دلت میخواد. بعد شب میای خونه می بینی مسواک خودته دیگه. بدون هیچ بند و بساط و تعلق دیگه ای. می بینی آقا اصلاً مسواک خودته، بدون هیچ توضیحی. کافیه جعبه رو باز کنی و بیاریش بیرون. شروع کنی به مصرف کردنش، شده مال خودت. فقط به این جور آدماست که میتونی بگی آقا اصلاً تو تنها مسواک زندگی منی!
گودر |
Comments:
البته ملک شخصی با سند سیم سرب منگوله دار
Post a Comment
|