Desire knows no bounds
|
Desire knows no bounds |
|
Monday, August 24, 2009   وبلاگ به مثابه غول چراغ جادو يه شرطی رو برده بودم چند وقت پيشا، بعد قرار شد عوضش هر چی دلم خواست بگم. منم اصولن چون شرط رو منتفی در نظر گرفته بودم گفتم يه چيزی دلم می‌خواد که خيلی هيجان‌انگيز باشه و کلی سورپرايز بشم و هيشکی نداشته باشتش و اينا. مثلن؟ مثلن اون گردن‌بند چوبيه تو «ايلوژنيست»، يا اون اسب آبيه که می‌زديش به برق از تو دهنش حباب ميومد بيرون تو «سوئيت نومبر»، يا جورج کلونی. بعد بعد بعد، من الان يک عدد گردن‌بند واقعنی تو «ايلوژنيست» دارم که تازه اونی‌که تو فيلم بود دو تا گردن‌بند مونتاژ شده بود و درواقع حول سه محور نمی‌چرخيد، اما مال من واقعنيه و حول سه محور می‌چرخه و اصن اوووووف. |
مبارکتون باشه .
joone man address nadari?
ghol midam ghaz nashe.
va3 ye bande khodayi mikham.
in doostet nemikhad bazam ba kasi shart bebande ?!
mobareketun basheh
نمی گویی یک پآدمی مثل من می آید اینجا، این را میبیند بعد وبارش می گیرد ها؟؟؟
اوف هییییی و مبارک ها باشد
من از اینا میخوام
از کجا آوردیش؟
میخوام :(
man moddat haast donbaal e inam!
khahesh mikonam ke behem yek email bezanid o begid ke chetor mitunam tahayyash konam!