Desire knows no bounds |
Tuesday, September 1, 2009
تو گودر يکی نوشته بود «آدم احساس تنهایی میکنه وقتی تو چیزی شر نکردی». بعد حالا میخوام بگم اصن اون پرانتز جلوی اسمت، اون اسم کذايیت اصن وقتی بولد میشه، خودش به تنهايی غنيمته. فارغ از اين که کجايی و چی شر میکنی و الخ. میخوام بگم خودت هم حواست بود لابد، که سه هفته پيش ميل زدی نگران بولد شدن اسمت بودی تو گودر.
همين چند روز پيشا بود که در مورد آدمای بحران نطق کرده بودم و عکسالعملهاشون و فلان و بهمان. میخوام بگم چرت گفتم آقا. هيچی قابل پيشبينی نيست. سه هفته گذشته و حواسم هيچ پرت نشده. تمام اين روزای اخير مث مرغ سرکنده دور خودم چرخيدهم و دست به هيچ کار مفيدی نزدهم و هی مايعات خوردهم ضربان قلب لعنتی برگرده سر جاش و هی دماغمو کشيدهم بالا. حالا هی بشينيم تو ميلهامون نطق کنيم که ما آدمهايی هستيم خونسرد و واقعگرا و بلاهبلاه. نتچ. تا درصد قابل ذکری آنچه مینماييم نيستيم آقا، نيستيم ديگه. هه. نمیتونم حتا ته اين پستو جمع کنم. بهتر که دم دست نيستی. وگرنه ميومدی میگفتی باز کولیبازی درآورد اين دختره. |
Comments:
خوب فکر کنم تو ...سال آیدا زندگی کردی،باقیشو بیا یه پولی بده یکی ادامه بده
Post a Comment
|