Desire knows no bounds |
Sunday, October 18, 2009
Estoy contenta
... وقتهایی زندگیات پر شده طوری که نه چیز دیگری می خواهی و نه چیز بیشتری، آنوقت تو content هستی. اما یک وقتی هست که زندگیات کامل پر نشده و تو چیز دیگر یا بیشتری میخواهی، اینطور وقتها میگویی آی ام نات هپی یا آی ام نات کانتنت، بسته به توقعات از زندگی. وقتهایی هم نه اینکه زندگیات پر شده باشد الزاماً اما کمی از آنچه دقیقن میخواهی داری، اینطور وقتها you are happy. . در فارسی احتمالن همان راضی را به کار میبریم اما برای این آدمی که من الان هستم، این صفت کانتنت اینقدر به جاست که اصلن هیچ چیز دیگری جایش نمینشیند. من آن معنای خیلی پنهان "پرشده"، که از ریشهی لاتیناش همراهاش میآید را لازم دارم. اینقدر که پرم، نه هیچ چیز بیشتری میخواهم و نه هیچ چیز دیگری. بزرگترین عیب کانتنت بودن هم همینجاست، آدم اگر خوشحال نباشد یا غمگین باشد ممکن است بتواند چیزی بخواهد که خوشحالاش کند. اما آدم content خیلی آدم متوسطی است، جا و هیجان برای چیز جدیدی ندارد. |
بعد که 2 بار گودر باز کردم 1 شده بود
حالا اگه خیلی عرفانی نباشه ؛ شاید حکایت دلزدگی باشه