Desire knows no bounds |
Wednesday, February 24, 2010
واژه پلیس از ریشه یونانی میآید و معنی شهر را دارد. به نظر میرسد که واژه از فعل polir میآید. پولیر یعنی تراشیدن، صیقل دادن. poli یعنی تراشیده، با فرهنگ. ظریف. policé یعنی متمدن. یعنی کسی که کردار و رفتار و گفتارش بنابر مقررات ادب و تربیت صیقل خورده. یعنی به محک تمدن خورده. و عکس بدوی و و حشی ست. ما وقتی در شهر مینشینیم، از آن حالت وحشی بیرون آمدهایم، از آن حالتی که وقتی در شهر زندگی نمیکردیم داشتیم. وقتی در طبیعت به سر میبردیم.
poli یعنی با تربیت و با ادب. اینجا به بچهها میگویند پولی باش. politesse یعنی ادب و تربیت. پس آدم با تربیت و ادب، یعنی آدم تراشیده. poli معنی درخشان را هم میدهد. سنگی که تراشیده و صیقل داده شده میدرخشد. درخشندگی هم معنی میدهد. مثلا قابلمه مسی که ساییده شده، میدرخشد. پلیس یعنی شهر. یعنی دولت، تشکیلات. یعنی تمام مقرراتی که که به شهروندان تحمیل میشود تا نظم و امنیت برفرار باشد. قدرت پلیس از آن مقامات اداری و قضاییست. به نظر می رسد که واژه politique هم از شهر گرفته شده باشد. یعنی مربوط به شهر، مربوط به جامعه منظم. مربوط به تشکیلات و اعمال قدرت در جامعه منظم. فیلم را یک بار دیگر دیدم، اگر بتوان اسم دیدن بر آن گذاشت. سخن من بر سر خشونت نیست. آنچه در این فیلم میگذرد خشونت نیست. فیلمیست نسبتا طولانی که جنون و رئالیسم را به هم در آمیخته. ... ... در فیلم از پلیس خبری نیست. عدهای به دور اسیر و غنیمت هلهله می کنند. همهمه. باید پلیس را خبر کرد. [+] |
بعدم میخواستم بگم صدا کلیتا مهمتر از تصويره برای حدس کاراکتر طرف، که خوب سرگيجهجان امون نمیده به سلامتی.
خوب من الان بعد یه سال ، اینجوریم در مورد تو! می خوام ببینم تصورم از تو چقد واقعیه! این حق مسلممه! چیکار کنم؟
هر کی هر چی مینویسه یه چیزه،
بعد، خودشم یه چی دیگه
اصن آدم که معلومات صادر میکنه، معلوم نیس از کجاش میزنه بیرون (حدود 100 دسیبل)،ولی صحبت میکنه از یه جای دیگش بیرون میاد (حدود 40 دسیبل)، بعدشم وقتی میبینیش پاک ناامید میشی - هزار بارم میگی کاش مرده بود و نمیدیدمشها
از خیلی قبل 22 خرداد...
باش همیشه... لطفاً باش
حیفه
آقایون خانم ها که دسترسی دارن شمس تبریزی این آیدا خانم رو هر چه زودتر بفرستین سراغش تا جماعتی رو از نگرانی در بیاره
من بازم دلم مثنوی معنوی از نوع آیدایش میخاد خوب!
اما دارم فکر می کنم یه نمه هم خودخواهی داریم ما ها! نه؟
شایدم همینقدها بزرگی
شاید داشتم حسودیتو میکردم
خیلی با خودم ور رفتم ، یه قدمی پریدم بیرون کل ماجرا رو ببینم
فکر کنم حسودی به هم رسونده بودم
گر نبيند به روز شب پره چشم
چشمه آفتاب را چه گناه ؟
حالا ما خودمونو بزاریم کنار
اعتقاد دارم فقط هنرمندای دریادل توان اینجور خوشحال کردن مردوم رو دارن. بهت تبریک میگم و قلمتم ستایش میکنم
حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام---تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام
من ندرتن جهت مدح ،از جادوی این هیولای کلام و عشق جاودانم استفاده میکنم
خجلت حاصل شد و دیگر پیامی برایت نخواهم فرستاد
روزگار خوشی رو تجربه کنی بانو