Desire knows no bounds |
Thursday, February 18, 2010
بعد اصن من اومده بودم در وصف حضور آقای "شیرازه" بنويسم، که چه حضور سبُک نامحسوسی داره برا خودش. که چههمه مث خوابيدنِ رو آب میمونه بودنِ باهاش. که چه بلده بیحرف و توضيح همينجوری همهچی رو روی آب نگه داره،روی سطح. انگار همهچی رو با سر انگشت تاچ میکنه فقط، بیهيچ فشاری. ديدی بعضی بوسهها چه فقط لبهان؟ که دهن و زبون و هيچیِ ديگه اينوالو نمیشن؟ تو فقط لبا رو حس میکنی و شناور میمونی همون رو، بیهيچ تحکمی، بیهيچ حرص و ولعی؟ از همونا.
|
دیدت و تفکرت رو شدیدا ستایش میکنم
چیزی که باعث شد الان بیام و جسارت بدم به خودم
فیلم Adam بود
چقدر دلم میخواست از زاویه دید تو کاوشگرانه و با درکی عمیق تر بفهممش
شاید خیلی ساده بود اما یه پیچشی داشت که تمام طول فیلم به تو فکر میکردم دوست خوب و ندیده من