Desire knows no bounds |
Monday, November 8, 2010
رونوشتِ وارده
بلد نیستم آدمِ اول زندگیت نباشم و بدونم باید چه رفتاری داشته باشم باهات. بلد نیستم رابطهمو تنظیم کنم، توقعهامو تنظیم کنم، دلخواستهها و دلنخواستههامو تنظیم کنم باهات. همون روز اول اولتیماتوم دادم که من اینجوریام و اونجوریام و دنبال پارتنر ثابت نیستم و عجالتن رابطههای اینچنینی فراریم میده و اینا، تو هم گفتی خب. اولش تو دلم گفتم ایول، فاینالی؛ اما حالا که ولم کردی به امون خدا که هرجور راحتم باشم، هر وقت دلم خواست برم، هر وقت دلم خواست بیام، میبینم اوه2، تئوریش خوبه و آسونه، اما تو عمل نمیشه. برا من نشدنیه یعنی. همیشه عادت داشتهم به اصرار و به پافشاری و به خیلی خواستهشدن و به مُدام بودن و مُدام و مُدام و مُدام. حالا که اما تو از راه رسیدی و گفتی هرجور خودت راحتی، من اصن نمیدونم چهجوری راحتم. نمیدونم با کسی که نمیبینم چهقدر میخواد منو، باید چیکار کنم. اینجوری داره راه رفتنِ خودمم یادم میره. گمونم اول باید آدم مطمئن شه کجای زندگیت وایستاده، چهقدر این رفاقت برات مهمه، چهقدر اصلن حالتو خوب میکنه یا نمیکنه یا هرچی، بعد ول شه به امون خدا. گمونم ول بودن به امون خدا چیزی نیست که با مذاق من سازگار باشه، بیکه مطمئن باشم کجای رابطهم. گمونمتر تناقض اصلی خودمم، که ازونور نه میخوام تن بدم به پارامترهای یه رابطهی روتین، و نه در عینِ حال طاقتِ تو حاشیه بودن رو دارم. حالا هر چهقدر هم این حاشیههه پررنگ و بولد باشه. اینجوریاست که اوهوم، بهت حق میدم که درکم نکنی. خودمم تو تیم توأم حتا. پارادوکسام از خودم. ... Labels: stranger |
دوست داشتی ای میل بزن بشناسمت
di1379@yahoo.com
مدرنیته بدرد رابطه نمیخوره . رابطه ی مدرن بدرد نمیخوره . بدرد نمیخوره به آدم رابطه ای که اصرار میخواد ، مدام میخواد ، رابطه ی مدام میخواد ، خواسته شدن میخواد، در بیایی و بگی هر جور که راحتی !
حتی اگه این گفتن هر جور که راحتی از سر بروز بودن باشه ، از سر مدرن بودن باشه .
نه ، فایده نداره . مزه نداره . مزه ی رابطه به اینه که پای چاقو وسط باشه . چاقو پای ثابتش باشه . حتی اگه خشن و خشانت بار باشه ! حتی اگه مث فیلمهای کیمیایی کهنه و قدیمی باشه و بوی کهنه گی بده !
بين دوست بودن و حس مالكيت داري چرخ ميخوري
يكيشو انتخاب كن
دوميه اصلا چيز خوبي نيست
حداقل براي ماباقي مانده هاي مجرد دهه 50 تعريف نشده است
...