Desire knows no bounds |
Saturday, December 25, 2010
«نام من سرخ»* من دست بابا بود. خوندهتش و پسش آورده. همینجور تصادفی داشتم ورق میزدم، دیدم زیر یه جملهش خط کشیده: «پدر دختر بودن خیلی سخته، خیلی.» بابا عادت نداره تو کتابا خط بکشه.
*اورهان پاموک |
باید یه وقتی واسش بذارم کنار