Desire knows no bounds |
Tuesday, January 4, 2011
میدونی یه چی فکر میکنم؟ به اینکه وقتی شمارهمو میبینه رو گوشیش، چه حسی بهش دست میده. دلم میخواد قبل از جملهی اول، بهش بگم بهخدا من فقط زنگ زدهم بهت بگم میفهممت. من دارم محکومت نمیکنم. برخلاف همه که دارن احساسی برخورد میکنن، من دارم کاملن درکت میکنم. حتا شاید ته دلم تو تیم توام. میترسم ولی فرصت نده این حرفا رو بزنم بهش. اونقدر تو این مدت همه یهطرفه محکومش کردهن، که شاید اصن نتونه باور کنه میخوام بهش سیمپتی نشون بدم. حق داره. همون که گفتم. انگار تمام دنیا فراموش کردهن که بابا، There are two sides to every story. اونقدر خودم قربانیِ این ماجرا بودهم که بفهمم چیزی که الان بیشتر از همه احتیاج داره، اینه که یکی بهش بگه اوهوم2، درکت میکنم. اینجاها رو بهت حق میدم. اه. کاش میشد قبل از اینکه گوشی رو برداره اینا رو بهش بگم. کاش باور میکرد نمیخوام محکومش کنم.
|
Comments:
sms bede digeeeeeeeeeeeee
هنوز م میشه نامه نوشت و بیشتر حرف زد
Post a Comment
|