Desire knows no bounds |
Tuesday, March 8, 2011
امشب دیگه واقعنی به خودم ایمان آوردم. ظهر قرار اولمو کنسل کردم و سر شب قرار دوممو. بیهیچ دلیلی. فقط میدونستم باید کنسلشون کنم. یکی دو تا لباسی رو که لازم داشتم برداشتم. کتابا رو هم. مطمئن بودم میاد. بیهیچ دلیلی. اومد. دیگه کاری نداشتم برای انجام دادن. زدم بیرون.
باید کمکم شروع کنم پوست انداختن.
|
Comments:
چه خوش طعمه این قرار کنسل کردنا، تو فصل پوست اندازی.
Post a Comment
|