Desire knows no bounds |
Friday, October 28, 2011
در من زنی هست که معدهاش میخارد
همیشه دوست داشتم ازین زنهایی که دارن تو من زندگی میکنن یکیشون زخم معده داشته باشه شب قبل با همون معدهی ناراحت کلی عرق و سیگار صب نشسته باشه پشت میز تو آشپزخونه دم پنجره همینقد بارون همینقد هوا ماه رو میز هیچی نباشه جز دو تا قرص کوچیک یکی گلبهی یکی سبز کمرنگ یه فنجون قهوه یه پاکت سیگار
|
Comments:
وا !! سبز كمرنگ چرا ؟ "كلونازپام " مي خوري مگه ؟ شرمنده حكايت من همان طوطي كچل مولوي است و قياس تاسي !
واسه مردن هیچوقت دیر نیست . منم از طرفدارای پر و پا قرص خودکشی با قهوه و سیگارم . نصف پستامم راجع به همین دو تاس . منتها زخم معده ندارم چون کلا معده ندارم! ایضا روده و اثنی عشر هم. یه تِیک از دهان تا پایین یه لوله پُلیکای شیش اینچه! نه به دلیل اشتراک علاقه به علاقه مندی های مرگبار، که به دلیل توانمندی های نوشتاری زیبایتان ، با اجازه لینک می دهم . ممنان
Post a Comment
|