Desire knows no bounds |
Monday, December 19, 2011
خواهرکوچیکه زنگ زده میگه الاغ، زنگ بزن به مامان بگو دلت واسهش تنگ شده. میگم وا! از اونور جلو مامانم یهجوری وانمود میکنه که دارم میگم گوشی رو بده به مامان، تا میام حرف بزنم میبینم گوشی رو داده به مامان. من: سلام مامان، به نظرت شام چی درست کنم؟ خواهره اساماس میده که «خیلی خری».
آیا فقط منم در دنیا که به خونواده که میرسم، دچار فلج زبانی میشم از نظر ابراز احساسات؟ کلن خودمو بکشم هم نمیتونم به مامانم بگم دلم برات تنگ شده. به بابام هم. با خواهرکوچیکه میتونیم ساعتها مزخرف بگیم پای تلفن، اما ذرهای احساسات و عواطف انسانی؟ حاشا و کلا. در دامنهی لغاتم نمیگُنجه هیچرقمه. آیا اصن دلم براشون تنگ میشه حتا؟ همینجوری دارم تو خونهی خودم زندگیِ خودمو میکنم و دلم به راحتی برای هیشکی تنگ نمیشه. قشنگ فلجام. و حاضرم هزارجور یاوه و جفنگ سرِ هم کنم اما یک کلمه نگم دلم برات تنگ شده. دلم تنگ نشده حتا. همین که دورادور و تلفنی ازشون خبر داشته باشم کافیمه. میتونم هفتهها و ماهها نبینمشون. همینجوری با تنهاییِ خودم خرسندم. دوستام چی؟ اونارو هم دیگه نمیدونم بهخخخدا. کلن سیستمم شده پیام نور. انگار تیک احساساتم رو برداشته باشن. هیچ حس غلیظ و خاصی ندارم در زندگی. در حال حاضر فقط یک نفر هست در زندگانی که مایلم بهش هی بگم دلم براش تنگ شده، که از بدِ حادثه اونم تحویل خاصی نمیگیره. اینه که به شدت قابلیت تبعید رو میبینم در خودم، به مدت طولانی. نگرانمم.
|
با اینهمه اما عذاب و زجر متعلق به کسانی است که از این قاعده پیروی نمی کنند و می خواهند در برادر یا خواهر و یا فرزند همان را ببینند که در دوست . که دوستی می کنند و جفا میبینند . عتاب و قدر ناشناسی .
اشکال از آن خواهر و برادر نیست . اشکال از این خواهر یا برادر است که از قاعده پیروی نمیکند . قاعده ی نانوشته و حتی ناگفته ای که می گوید ! : هیچ برادری و هیچ خواهری و حتی هیچ پدری و مادری و هیچ فرزندی ، دوست نخواهد شد . خوب شاید ، دوست اما ؟! . خوب و نازنین شاید اما دوست ؟! . و اگر بشود ، و اگر خواهری دوست هم بشود ، و اگر برادری برای برادرش و پدری برای فرزندش و یا فرزندی با پدر یا مادرش دوست هم باشد ، این خلاف قاعده است و استثنا . و به استثنا دل بستن هیچ نشاید !
که از قدیم گفته اند دوست خوب است که مثل برادر باشد و برادر خوب است که دوست !
و اما یک قاعده ی ناننوشته ی دیگری هم هست که می گوید به وقت گرفتاری و به وقت گرفتاری و به وقت گرفتاری ، آدمیان را اگر احتیاج اوفتد یحتمل به خواهر و برادر و حتی پدر و مادر بیشتر رجوع خواهند کرد تا به دوست . حتی اگر دوست ، دوست دوست باشد . مگر اینکه هیچ برادری یا خواهری و یا پدر و مادری نمانده باشد . یا نبوده باشد از اول .
و این کامنت طولانی را بگذارید به حساب مطالبات معوقه ی چند پست قبلی !
فکر می کردم از نظر روحی و روانی مشکل پیدا کردم که این مدلیه. به هر کسی می تونم بگم دلم براش تنگ شده الا خانواده ام !
مرسی که تنها نیستم.
به به منم مث توام نگران نباش عادیه :دی