Desire knows no bounds |
Sunday, January 13, 2013
مرد داشت از لذتِ خوانده شدن میگفت، خوانده شدنِ خودش، لابهلای متن. از رد ملایم نازکی که گذاشته بر تنِ متن، بیکه نامی. از شعفِ بودن در نوشتهی زن، در معرضِ دیدِ همگان، انگار که در آغوشش.
رابطههای بینام، خود را از دیدِ انظار پنهان میکنند. همیشه چیزی هست که باید دیگران ندانند. لذت باهمبودگی، همیشه در خلوت اتفاق میافتد. پای جمع که به میان میآید اما، همه رفیقیم روی صندلیهای تکی، جدا از هم.
حضور مرد بود یا ویلونسل باخ، نمیدانم؛ یاد تمام شبها و آدمهایی افتادم که یک وقتی، یک جایی نشسته بودیم کنار هم، روی زمین، و از فقدانِ تسکین ناپذیر این حسِ قوی و کامجویانه گفته بودیم در رابطههای بینام، بیحرف.
اتاقی از آنِ دیگران --- ویرجینیا گلف
Labels: Dear anonymous, las comillas |
نثر شما فوق العاده است. نکته هایی که به آن می پردازید هم. با این حال یکی از کارکردهای مهم نوشته های شما نابود کردن اعتماد به نفس من است در نوشتن. :))))))))))))))))))))))))))))
انظار عُموم یا دید عُموم منظور شما بوده فکر کنم
،
قيــــــــــــامت مي كند
.
:]